English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (8719 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
correlation U ارتباط داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
interlock U بهم ارتباط داشتن
interlocked U بهم ارتباط داشتن
interlocking U بهم ارتباط داشتن
interlocks U بهم ارتباط داشتن
connect U هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور
connects U هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور
cipher U مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
ciphers U مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
cyphers U مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
Other Matches
teleconferencing U ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link U ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cut out U وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
liaison U ارتباط
correlation U ارتباط
link U ارتباط
connexions U ارتباط
connection U ارتباط
rapport U ارتباط
liaisons U ارتباط
communicating U ارتباط
coherency U ارتباط
coherence U ارتباط
enchainment U ارتباط
correspondency U ارتباط
relationships U ارتباط
hookup U ارتباط
concernment U ارتباط
intercommunication U ارتباط
ligature U خط ارتباط
correspondence U ارتباط
relation U ارتباط
communication U ارتباط
correspondences U ارتباط
relationship U ارتباط
signal communications U ارتباط و مخابرات
telecommunications U ارتباط تلگرافی
telecommunications U ارتباط از دور
communications U ارتباط و مخابرات
subcontrariety U ارتباط قیاسی
relevance U ربط ارتباط
wire U ارتباط باسیم
association U پیوند ارتباط
associations U پیوند ارتباط
wires U ارتباط باسیم
trunk line cable U کابل ارتباط
visual communication U ارتباط بصری
inaccessibility U ارتباط ناپذیری
communicate U ارتباط گرفتن
wire communication U ارتباط با سیم
bond U ارتباط چسب
connect U ارتباط رخها
connects U ارتباط رخها
communicated U ارتباط گرفتن
telephone communication U ارتباط تلفنی
telecommunication U ارتباط دوربرد
synchronous communication U ارتباط همزمان
inaccessible U ارتباط ناپذیر
communicates U ارتباط گرفتن
communicability U قابلیت ارتباط
asynchronous commuinication U ارتباط ناهمزمان
association coefficient U ضریب ارتباط
arithmetic relation U ارتباط محاسباتی
extraneity U عدم ارتباط
extraneousness U عدم ارتباط
agency of communications U منبع ارتباط
intercommunication U ارتباط داخلی
intercommunion U ارتباط مشترک
attachment plug U دوشاخه ارتباط
disjointedness U عدم ارتباط
disconnection U قطع ارتباط
log out U قطع ارتباط
communicability U ارتباط پذیری
communicable U قابل ارتباط
communication network U شبکه ارتباط
connexion U ارتباط اتصال
conversational interaction U ارتباط محاورهای
cryptocommunication U ارتباط رمز
data communication U ارتباط دادهای
data communication U ارتباط داده ها
background communication U ارتباط پس زمینه
direct relationship U ارتباط مستقیم
disaffiliation U عدم ارتباط
disconnectedly U بدون ارتباط
inverse relationship U ارتباط معکوس
juxtaposition U ارتباط اجباری
intercoms U ارتباط داخلی
tie-ins U ارتباط دادن
tie-in U وسیله ارتباط
tie-in U ارتباط دادن
tie in U ارتباط دادن
mitwelt U ارتباط با همنوع
one sided communication U ارتباط یکسویه
communication theory U نظریه ارتباط
intercom U ارتباط داخلی
communication U ارتباط و مخابرات
put through U ارتباط پیداکردن
tie in U وسیله ارتباط
relational U ارتباط شرح
selective signalling U ارتباط مخصوص
tie-ins U وسیله ارتباط
relevancy U ربط ارتباط
mass communication U ارتباط جمعی
logout U قطع ارتباط
login U قطع ارتباط
logging off U قطع ارتباط
log off U قطع ارتباط
logging in U برقراری ارتباط
log on U برقراری ارتباط
log in U برقراری ارتباط
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
telepathy U ارتباط افکار با یکدیگر
linkages U اتصال وسیله ارتباط
landing signal officer U افسر ارتباط فرود
combat liaison U ربط و ارتباط رزمی
communication network U شبکه ارتباط و مخابرات
tele communication U ارتباط دور برد
disconnecting U قط ع ارتباط بین دو وسیله
disconnect U قط ع ارتباط بین دو وسیله
cryptocommunication U ارتباط ومخابرات رمزی
disrelation U عدم ارتباط بی ارتباطی
disconnects U قط ع ارتباط بین دو وسیله
linkage U اتصال وسیله ارتباط
incommunicado U بدون وسایل ارتباط
inconsequence U فقدان ارتباط منطقی
mass media U وسایل ارتباط جمعی
correlation U ارتباط همبسته کردن
piezoelectric U ارتباط در بعضی موادکریستالی
pecking order <idiom> U راه ارتباط بایکدیگر
communicate ارتباط برقرار کردن
background U فعالیت ارتباط دادهای
backgrounds U فعالیت ارتباط دادهای
liaised U ارتباط پیدا کردن
liaising U ارتباط پیدا کردن
liaise U ارتباط پیدا کردن
liaises U ارتباط پیدا کردن
twin sideband U ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
primary U خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
communicate U مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
wigwag U ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
wigway U ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
communicated U مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
relevant U آنچه ارتباط مهمی دارد
synesis U ارتباط مفاهیم ربط معانی
communicates U مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
extrajudicial U بدون ارتباط به موضوع دعوی
interactive U که ارتباط بین کاربر و کامپیوتر
electronic security U رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
dealing U مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
intercommunication system U ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
coherent U دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
group U کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
groups U کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
equipotential bonding conductor connection U ارتباط رسانای پیوند هم پتانسیل
logging-on U برقراری ارتباط [رایانه شناسی]
journal U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
journals U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
dialog U ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
open system interconnection reference U مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
intercom U سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
telecommuting U ارتباط برقرار کردن راه دور
continuity U مسیر ارتباط واضح بین دو نقط ه
pull up U اتصال یا برقراری ارتباط با یک سطح ولتاژ
intercoms U سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
dialogue U ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
dialogues U ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
scheduled circuits U خط وط تلفن فقط برای ارتباط دادهای
boat train U [خط ] قطار با ارتباط به کشتی [برای سفر]
tropospheric scatter U سیستم ارتباط چند چانله تروپوسفری
communication deception U گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
control line U ارتباط بین اپراتور و خط کنترل هواپیما
docking U ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
suite U مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
suites U مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
dte U وسیلهای که از آن مسیر ارتباط آغاز یا به آن ختم میشود
datacom U امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
combat liaison U حفظ ارتباط بین هواپیماها درحین پرواز
contacts U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
Recent search history Forum search
2تعریف فونتیک چیست؟
1tajwid
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
1معنی lead lag compensator
1nonconversation
1i go out with you
1what about the plans to put automatic machines in the factories?
1کلمه assist در اصطلاح ساعت به چه معناست؟
1but as an old harvard man my father could sit with the class of'26
1 facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com